- زجر دادن
- آزار کردن، کتک زدن
معنی زجر دادن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زهر خوراندن به کسی مسموم کردن
پاره کردن چیزی مانند کاغذ، پارچه و امثال آن ها
اجازه دادن
راتبه و مستمری و جیره و مواجب دادن
رنج دادن الم رسانیدن آزردن اذیت کردن
امید بخشیدن، امیدوار ساختن
بار و میوه دادن
فرمان دادن
آگاهاندن پیام دادن دخشکاندن اطلاع دادن آگهی دادن
مهمانی دادن ضیافت کردن
نوشاندن مادر یا دایه شیر پستان خود را به کودک ارضاع
از بین بردن، ضایع کردن
راه دادن، اجازۀ عبور دادن، برای مثال در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند / گر تو نمی پسندی تغییر کن قضا را (حافظ - ۲۶)
رنج دادن، آزار کردن، اذیت کردن، آزردن
میوه دادن درخت، بر دادن، گل دادن گیاه، در کشاورزی کود دادن به زمین
اجازۀ حضور دادن، اذن ورود دادن
اجازۀ حضور دادن، اذن ورود دادن
پیروز گردانیده اظفار مظفر کردن، پیروز کردن
اجازه عبور دادن رخصت ورود دادن راه دادن: در کوی نیکنامی ما را گذر ندادند گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را. (حافظ)
گرفتار ساختن کسی را، مخفی گاه متهم یا مقصری را بعمال دولت نشان دادن
رای دادن راهنمایی کردن، وا گذاشتن چشم پوشیدن اظهار نظر کردن عقیده خود را درباره مسئله ای بیان کردن، مهلت دادن واگذاشتن: سلطان بسخن او التفات نکرد و فرمود که من ایشان را نظر ندهم
شید دادن: در رخشگری
بهدردادن
اطلاع دادن
Annoy, Bully, Distress, Harass, Irk, Irritate, Nag, Pester, Plague, Tease
Charge
Aromatize
desperdiçar
беспокоить , запугивать , домогаться , раздражать , ныть , надоедать , мучить , дразнить
заряжать
ароматизировать
desperdiciar